جالب است حرف زدن از همه ى مشکلها
مشکلاتى که مقصر شده تنها یک فرد
او که حرف از غم و از مشکل زد
خود چه خدمت به همه مردم کرد!؟
حال که راه گلایه باز است
بنده هم قدرى سخن میگویم
۴ سالى است که خدمت کرد و
منم آثارى از آن میجویم
ما به قولش شده ایم شهرستان
شده ایم دلخوش صد وعده وعید
او که فرمود شدیم شهرستان
پس چرا کس خبرش را نشنید؟
راستى منتخب مردم شهر
بختگان را چه دوا خواهى داد؟
ما چگونه،زچه راهى اکنون
ببریم خاطره ها را از یاد؟
در ارومیه نماینده ى شهر
زده فریاد خود از جنس نجات
او گرفت راى از آن مجلسیان
بازگرداند به دریاچه حیات
گر که فرزند تو هم اینجا بود
راضى بودى بکشد قدرى درد؟
کودکان شهر باید در خاک
ببرند رنج که گردند همه مرد
سخن خویش نمایم کوتاه
تا همین قدر عرایض کافیست
گرکه دفتر برسد هم پایان
همچنان صرف حکایت باقى است