مانند درخت مهربان می شوی و بی آزار ...
اگر یکی از چشمانت به تنومندی و برگ و بارت باشد و به بهار
و چشم دیگرت به هیزم شکن و خزانی که از آن فراری نیست ...
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
ولی آیا تابحال شمرده ای ؟
برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم،
اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی
را که به دست آوردی
و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی
و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ،
و سر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ،
و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید.
و تمام .
جوجه هایت شمرده شد ...
***************************************
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده
شاید گلی بروید
مانند گلی که در بهار روییده
پس به نام زندگی
هرگز مگو هرگز
***************************************
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند ...
اونها بوجود اومده اند برای کمک کردن به آدمها برای " یک دل سیر گریه کردن " از ته دل ...
***************************************
باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان ...
***************************************
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد، خدا کند
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
***************************************
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛ نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم!؟
***************************************
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
منوببخش اگه فقط اسمتو تکرار میکنم
عشق تورو بهانه ی گریه گیتار می کنم